ایمن

وبلاگ نشریه ایمن

ایمن

وبلاگ نشریه ایمن

ایمن به مسایل شهر ایلام می پردازد با اولویت مسایل بهداشتی و درمانی

۱۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

اضطراب جدایی درکودکان

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

معصومه حسن نژاد

کارشناس ارشدروانشناسی


اختلال اضطراب جدایی شایعترین اختلال کودکی است.کودکان مبتلا به این اختلال ترس های نامعقول،حساسیت مفرط،کابوس واضطراب مزمن راآشکارمی سازند.آنهااعتمادبه نفس ندارند،درموقعیتهای جدیدنگران هستندوباتوجه به سن خودناپخته هستند.والدین این کودکان آنهاراخجالتی،حساس،عصبی،سلطه پذیرونگران توصیف می کنندکه به راحتی مایوس می شوندواغلب زودبه گریه می افتندمعمولاًآنهابیش ازحدوابسته به والدین هستند.

ملاکهای اختلال اضطراب جدایی عبارتنداز:

1.هنگام جداشدن ازخانه یاازکسانی که کودک به آنهادلبسته است ناراحتی شدیدمکررروی می دهد.

2.نگرانی مستمروشدیددرموردازدست دادن فردی که کودک به اودلبسته است روی می دهد.

3.اکراه یاامتناع مستمر ازرفتن به مدرسه یاجای دیگربه خاطرترس ازجدایی وجوددارد.

4.ترس یابی میلی مستمروشدیدازتنهایابدون بزرگسال مهمی رهاشدن،دارد.

5.بی میلی یاامتناع مستمر ازبه خواب رفتن بدون نزدیک بودن به مادردارد.

6.کابوسهای مکررکه موضوع جدایی راشامل می شوند،دراووجوددارد.

7.شکایت های مکرردرموردنشانه های جسمانی مانندسردرد،تهوع،استفراغ کردن هنگام جدایی ازفردی که به اودلبسته است،دراووجوددارد.

مدت این اختلال حداقل 4هفته است وشروع آن قبل از18سالگی است.

عوامل علیتی دراختلال اضطراب جدایی

کودکان بیش ازحدمضطرب اغلب ازوالدبیش ازحدمضطرب ومحافظت کننده ای که آنهارانسبت به مخاطرات وتهدیدهای دنیای بیرونی حساس می کند،الگوبرداری کرده اند.معمولاًمحافظت بیش ازحدوالدین،اطمینان نداشتن به توانایی کودک راانتقال می دهدبنابراین احساس بی کفایتی کودک راتقویت می کند.والدین بی تفاوت وبی اعتنایاوالدین طردکننده نیزاضطراب رادرفرزندان خودپرورش می دهند.ممکن است کودک احساس کندکه درتسلط یافتن برتوانایی های اساسی ودرپرورش دادن خودپنداره مثبت به قدرکافی حمایت نشده است.تجربیات مکررشکست که ازمهارت های یادگیری نامناسب ناشی شده،به اضطراب یاکناره گیری کودک منجرمی شود.

درمان

روش های رفتاردرمانی که گاهی درمحیط مدرسه اجراشده اند،اغلب به کودکان مضطرب کمک کرده اند.این روش هاجرات آموزی برای کمک کردن به تواناییهای اساسی وحساسیت زدایی برای کاهش دادن رفتار مضطرب راشامل می شوند.درمجموع هنگامی که کودکان مبتلابزرگ می شونداگردرمدرسه باگروه همسالانشان درفعالیتهاشرکت کننداغلب ازتجربیاتی مانندبرقرارکردن روابط دوستی وموفق شدن درتکالیف خاص بهره مندمی شوندکه به برطرف کردن اضطراب آنهاکمک می کند.

 

                                                                                                     

  • اسماعیل گلستان

ایلام : شهر بدون جراح اطفال

دوشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۹ ق.ظ

دکتر علی دل پیشه اظهار کرد: دانشگاه علوم پزشکی ایلام در صدد است برای جبران این خلا تا مهر امسال یک نفر از جراحان عمومی یا متخصص اطفال را برای گذراندن دوره سه ساله تخصصی به مرکز معرفی کند.

وی با بیان اینکه هنوز هیچ پزشک داوطلبی برای این موضوع انتخاب نشده، افزود: دانشگاه علوم پزشکی ایلام رایزنی و هماهنگی های لازم را برای اعزام جراح با وزارت بهداشت انجام داده است.

دل پیشه یادآور شد: جذاب نبودن، درآمد ناکافی، کمبود بیمار و اندک بودن نیاز به جراحی از علت های عمده ای است که جراحان اطفال و عمومی رغبت چندانی برای اخذ درجه فوق تخصصی و ادامه تحصیل در این رشته پزشکی را ندارند.

  • اسماعیل گلستان
t

 

کره جنوبی به صورت آزمایشی پلاسما درمانی را برای مداوای مبتلایان به سندروم تنفسی کوروناویروس نوظهور (مرس) در دو بیمارستان آغاز می‌کند.

در این روش خون کسانی که پس از ابتلا به این بیماری بهبود یافته‌اند گرفته می‌شود و سلول‌های آن جدا می‌شود تا پلاسما به دست آید؛ سپس این پلاسما به افراد مبتلا تزریق می‌شود.

اساس این روش این است که فرد بهبود یافته، در خون خود پادتن‌هایی (آنتی‌بادی) دارد که ویروس را مهار کرده‌اند بنابراین این پادتن‌ها می‌توانند به فرد مبتلا هم در مبارزه با بیماری کمک کنند.

کئون جون ووک، رئیس اداره بهداشت عمومی وزارت بهداشت کره جنوبی گفته است که درباره نتیجه پلاسمادرمانی در کره جنوبی "زمینه بالینی کافی وجود ندارد"، اما این وزارتخانه به توانایی‌های درمانی متخصصان خود "اعتماد کامل" دارد.

این روش پیش از این برای درمان ابولا و سارس (SARS) هم به کار گرفته شد چون در هر دو مورد درمانی برای بیماری وجود نداشت.

از ماه گذشته میلادی که ویروس مرس در کره جنوبی شیوع پیدا کرد تا کنون ۱۵۴ نفر به این بیماری مبتلا شده‌اند.

اولین مورد ابتلا مرد ۶۸ ساله‌ای بود که به خاورمیانه سفر کرده بود و تصور می‌شود او منشا گسترش ویروس بوده است.

دولت کره جنوبی می‌گوید شیوع بیماری کند شده، اما هنوز نگرانی و شایعه در این کشور فراگیر است.

سازمان بهداشت جهانی نیز در آخرین ارزیابی خود از شیوع این بیماری در کره جنوبی، بر اساس موارد ابتلای روزانه، شیوع بیماری را کندتر از قبل می‌داند.

در ابتدای شیوع بیماری در کره جنوبی، که اولین مورد شیوع خارج از عربستان سعودی بود، دو نگرانی عمده وجود داشت، اینکه شاید ویروس کره جنوبی از نظر ژنتیکی با ویروسی که در خاورمیانه شایع شد فرق داشته باشد و اینکه الگوهای انتقال آن متفاوت باشد.

اما بررسی ویروس شناسان کره جنوبی و چین نشان داد که ویروس کره جنوبی فرقی با ویروس خاورمیانه ندارد.

این ویروس در سال ۲۰۱۲ شناسایی شد و برای آن درمان یا واکسن وجود ندارد.

مهمترین علائم ابتلا به مرس عبارتند از: تب (بیش از ۳۸ درجه)، سرفه، تنگی نفس، تهوع و استفراغ و اسهال.

بیماری در موارد شدید ممکن است به عفونت ریه (پنومونی) و نارسایی کلیه منجر شود.

این ویروس در انسان زیاد مسری نیست و برای انتقال آن تماس نزدیک با فرد مبتلا لازم است.

تماس نزدیک مواجهه چهره به چهره به مدت بیش از پانزده دقیقه توصیف شده است.

کارکنان بهداشتی و درمانی از این نظر بیش از جمعیت عادی در خطر قرار دارند.

 

  • اسماعیل گلستان

 تهیه و تنظیم: طیبه احمدی // استاد: خانم اقبالی


مقدمه:

هنر از الفاظی است که در طول زمان با معانی گوناگون همراه بوده است. در لغت نامه­ ی دهخدا به معنای علم، معرفت، دانش، فضل و فضیلت، فرزانگی، کمال کیاست و بالاخره به معنای فراست و زیرکی نیز آمده است.

هنر، در اندیشه­ی دینی، درک یک حقیقت آرمانی است که در هنرمند، دغدغه­ی شدن را ایجاد می کند. هنرمند فاصله بین بودن و شدن را درک می کند و برای طی این فاصله به تلاشی عمیق می پردازد، تا چگونه شدن را متجلی سازد.

  • اسماعیل گلستان

بیماری وبا در تاریخ ایران و جهان

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۰۶ ق.ظ

غالبا در دانشکده‌های پزشکی و نیز در تکست‌بوک‌های مدرن کمتر در مورد حاشیه‌ها و تاریخچه بیماری‌ها صحبت می‌شود. طوری که اکثر پزشکان، حتی آنهایی که در سطوح بالا هستند، در مورد تاریخچه بیماری‌ها، پزشکان پیشگامی که در مورد آن تحقیق کرده‌اند و حاشیه‌های یک بیماری اطلاع کمی دارند.

جالب است بدانید که این حاشیه‌ها، لزوما چیزهایی در حد اطلاعات عمومی یا نکاتی سرگرم‌کننده برای از خشکی خارج کردن کلاس در حین تدریس مباحث پیچیده نیستند.

بله! این تاریخچه و حاشیه‌ها، گاهی مهم‌تر از متن هستند، چون در ذهن پزشکان بینشی نسبت به بیماری‌ها و شیوه طبابت ایجاد می‌کنند که الگوریتم‌ها و دستورالعمل‌های دقیق و به‌روز مندرج در منابع و مآخذ از ایجاد آن عاجزند.

در این مطلب به بیماری وبا و تاریخچه آن در جهان و ایران می‌پردازیم، تاریخچه‌ای که بسیار عبرت‌آموز است و نشان می‌دهد چگونه ناکارآمدی حکام وقت، تعلل زیردستان آنها و جهل عمومی باعث کشتارهای گسترده‌ای می‌شدند. کشتارهایی که حتی باعث رکود بازار، تعطیل تجارت و تضعیف اقتدار ملی ایران می‌شدند.

 بیماری وبا را «مرض موت» و یا «مرگامرگی» نامیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. وبا از خصوصیات سرزمین‌های عقب‌‌‌‌‌‌‌‌‌افتاده و از عوامل عقب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماندگی است. از جهتی زاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فقر است و از جهتی موجد فقر، قحطی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد و به دنبال قحطی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. معمولاً دامنگیر مردمی است که از وسایل مقدماتی بهداشت و تأمین اجتماعی برخوردار نیستند. از نظر اقتصادی، وبا عاملی است عمده در کاهش میزان جمعیت فعال و کاهش میزان تولید. از نظر سیاسی تأثیر آن در تغییر مسیر تاریخ انکارناپذیر است.

ویلیام مکنیل در کتابی که چند دهه پیش تحت عنوان «وباها و مردم» منتشر ساخت، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوید:
«تاریخ سیاسی هر مملکت، پیروزی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و شکست‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش با سطح زندگی و تندرستی مردمان آن مملکت تناسب مستقیم دارد و مورخین از درک این رابطه غافل مانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. این گفته درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گذشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایران صدق می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. وبا از امراض بومی ایران بود و چنان‌‌‌‌‌‌‌‌‌که توضیح خواهیم داد، تقریباً همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساله در سال یک بار شیوع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌یافت و رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زندگی و فعالیت اجتماعی را تا اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای فلج می‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساخت.»

بیماری وبا که در انگلیسی cholera خوانده می‌شود از واژه یونانی kholera به معنی صفرا مشتق شده است. گمان می‌رود که منشأ باستانی این بیماری از هند و دلتاهای رود گنگ باشد. شرایط بهداشتی بد در آنجا و استفاده از آب استخرهای آلوده‌ای که آب در آنها ساکن بود، باعث شد که از عهد باستان، موارد این بیماری در هند رایج شود.

بیماری نخست از طریق راه‌ها تجاری خشکی و دریایی در سال ۱۸۱۷ به روسیه رسید. سپس از روسیه به موازات پیشرفت‌های فناوری در این کشور و مبادلات تجاری، به اروپا و سپس آمریکای شمالی رسید.

کلا ما در یک فاصله زمانی  ۱۵۰ ساله می‌توانیم ۷ همه‌گیری یا پاندمی عمده این بیماری را ذکر کنیم:

- همه‌گیری اول در قسمت بنگال هند بین سال‌های ۱۸۱۷ تا ۱۸۲۴ رخ داد. بیماری از هند به جنوب شرقی آسیا و سپس چین و ژاپن و خاورمیانه و جنوب روسیه رسید.

- همه‌گیری دوم بین سال‌های ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۵ رخ داد و عمدتا آمریکا و اروپا را متأثر کرد. دلیل آن هم پیشرفت‌های فناوری و میزان زیاد مبادلات تجاری و مهاجرت‌های گسترده‌ای بود که رخ می‌داد.

- همه‌گیری سوم بین سال‌های ۱۸۳۹ تا ۱۸۵۶ بود و به شمال آفریقا و جنوب آمریکا هم رسید و به خصوص در برزیل غوغا کرد.

-همه‌گیری چهارم بین سال‌های ۱۸۳۶ تا ۱۸۷۵ رخ داد و منطقه زیر صحرای بزرگ آفریقا را گرفتار کرد.

- همه‌گیری‌های پنجم و ششم به ترتیب بین سال‌های ۱۸۸۱ تا ۱۸۹۶ و ۱۸۹۹ تا ۱۹۲۳ رخ دادند. این دو آمار مرگ و میر کمتری داشتند، چون در این زمان باکتری وبا کشف شده بود و راه پیشگیری از آن مشخص شده بود.

اما متأسفانه در مصر، ایران، هند و فیلیپین وبا در همین زمان به طرز گسترده‌ای شایع شد و افراد زیادی به خاطر ابتلا به آن درگذشتند.

- آخرین همه‌گیری در سال ۱۹۶۱ در اندونزی گزارش شد و به خاطر ظهور گونه جدیدی بود که همان El Tor باشد. این گونه هنوز هم در کشورهای در حال توسعه شیوع می‌یابد.

از قرن نوزدهم به بعد، بیماری وبا باعث مرگ ده‌ها میلیون نفر شده است. در روسیه به تنهایی بین سال‌های ۱۸۴۷ تا ۱۸۵۱، بیش از یک میلیون نفر به خاطر ابتلا به آن مردند. در طی همه‌گیری دوم ۱۵۰ هزار آمریکایی کشته شدند. بین سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۲۰، ۸ میلیون هندی به خاطر وبا درگذشتند.

در سال ۱۸۵۴ تحولی رخ داد، در این زمان فردی به نام جان اسنو متوجه اهمیت آب‌های آلوده در ابتلا به بیماری وبا شد. او پزشکی بود که کارهای زیادی در زمینه بیهوشی و بهداشت انجام داد. او را پدر دانش اپیدمیولوژی مدرن می‌دانند.

او آن زمان هنوز عامل بیماری و راه انتقال آن به درستی شناخته نشده بود، فقط تئوری‌هایی در مورد انتقال آلودگی از طریق «هوای بد و آلوده» وجود داشت.

اما جان اسنو آنقدر زیرک بود که با ثبت موارد بیماری روی یک نقشه متوجه شیوه انتقال بیماری شد. او موارد جدید بیماری را به صورت نقطه‌هایی روی نقشه شهر لندن ثبت کرد و متوجه شد که یک تلمبه آب عمومی در خیابان «برودویک»، عامل بیماری را منتقل می‌کند.

جالب است بدانید که هنوز به نشانی قدردانی از این پزشک و کار بزرگی که کرد، این تلمبه آب در خیابان برودویک حفظ شده است!

رابرت کخ-پزشک آلمانی- برای اولین بار در سال ۱۸۸۳ میلادی باکتری وبا را جداسازی و شناسایی کرد. این باکتری، سی سال پیش از آن، بدست کالبدشناس ایتالیایی فیلیپ پاسینی جدا و شناسایی شده بود ولی نتایج کارهای وی ناشناخته بود.


در زمانی که هنوز عامل بیماری و شیوه پیشگیری و درمان بیماری مشخص نبود، کشتی‌هایی که در آنها یکی از سرنشینان مبتلا به بیماری بود، پرچم قرنطینه که زرد رنگ بود روی عرشه خود برمی‌افراشتند. هیچ یکی از سرنشینان نمی توانست تا زمان به سر آمدن قرنطینه که معمولا بین ۳۰ تا ۴۰ روز بود، وارد خشکی شود.

در اینجا عکس جالبی از نشریه لایف را می‌بینید که در اکتبر سال ۱۹۴۷ گرفته شده است و وضعیت اسفناک بیماران مهاجر مسلمان را در  بیمارستانی در  دهلی نشان می‌دهد:

 

توجه: در این نوشته همه تاریخ‌ها به هجری قمری است، به جز آنهایی که در برابرشان، تاریخ خورشیدی درج شده است.

گسترش وبای بزرگ ۱۲۳۶ در ایران بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌سابقه بود. در خلیج فارس روزی ۱۵۰۰ نفر را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشت و چون به ناچار اجساد را به دریا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریختند، بیماری گسترش می‌یافت. طوری که بعد از رسیدن به شیراز، در عرض تنها ۴ هفته، دو سوم شهروندان آن، مردند.

حاج زین‌‌‌‌‌‌‌‌‌العابدین شیروانی هم که از آن ولایت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذشت نقل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند: «شیرازیان کفاره‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی گناهان خود را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادند و باری‌‌‌‌‌‌‌‌‌تعالی بلای وبا را بر آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گماشت و در مدت قلیلی جمع کثیری طریق عدم پیش گرفتند.» این وبا از شیراز به مرکز ایران رسید، در سراسر مملکت «از صدهزار تن افزون بکشت.»

- در ۱۲۵۰ باز وبا آمد. به همین سال طاعون هم به کردستان زد.

- در ۱۲۵۲ وبای سختی در سراسر ایران شایع شد. در شدت این وبا در شهر ری صدرالشعرا منظومه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای گفته که چند بیت آن را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوریم:
«آن ری که گفتی مرگ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌خیز آمد وبا چون در ستیز
از وی اجل را در گریز افتادن و خیزان دیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام
گر اژدها آهن گهر آید توان در بحر و بر
این اژدها را بر اثر بلدان به بلدان دیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام»

- در ۱۲۶۹ وبا دوباره در تهران عود نمود. لیکن نسبت به سال‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قبل چندان شدتی نداشت. در روزهای اول، روزانه ۶۰ الی ۷۰ نفر تلف شدند. در شعبان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماه به روزی ۱۳۰ نفر رسید. همان‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاه نوشتند: «چون‌‌‌‌‌‌‌‌‌که ۴۶ روز است این ناخوشی در تهران است، باید موافق قاعده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ایام سابق در این روزها انشاالله تمام بشود. در این ولایت هر وقت بروز کرده است، بیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از ۵۰ روز یا ۲ ماه طول نکشیده است.» اما در رمضان هنوز روزانه ۱۵ الی ۱۶ نفر را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشت. آخر رمضان به روزی ۳۰ نفر رسید. مردم تهران به قم پناه بردند. در این شهر خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که از زوار خالی باشد، باقی نماند و از شدت جمعیت، روی قبرستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها چادر زدند و بدین طریق تهرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ناخوشی را با خود به قم و کاشان بردند. در ماه صفر از همین وبا در تبریز روزی ۵۰ تا ۶۰ نفر مردند. برف و باران آمد و ناخوشی تخفیف یافت.

- در ۱۲۷۳ وبای سخت دیگری به همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ولایات ایران افتاد. کنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌دوگوبینو که در این سال در تهران به سر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌برد، نوشت: «هر کس دو پا داشت و می‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانست فرار نماید برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌مردند که گویی برگ از درخت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزد، من تصور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنم که بیش از یک سوم سکنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهر تهران در اثر وبا مردند.» از تهران هم نوشتند: «در شهر ما و شمیران به جز خبر ناخوشی وحشت خبری نیست… از صفحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کن تا ساحت سوهانک زیادتر از بیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌سی‌‌‌‌‌‌‌‌‌هزار نعش آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.» حاکم بروجرد گزارش داد: «از قراری که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌نویسند و مذکور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، این ناخوشی در همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بلاد ایران بروز یافته.» بعد از تهران، در خراسان و قم و کاشان شدت کرد. یزد را هم گرفت و در فارس و قشلاقات فارس قریب ۲۰۰۰۰ نفر را کشت. وضع تبریز چنان بود که اگر جنگ هم شده بود این‌‌‌‌‌‌‌‌‌گونه ویرانی نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد.»

- در ۱۲۸۴ وبای شدید دیگری همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شهرهای ایران را گرفت. در همان سال طبق برآورد طولوزان حدود یکصدهزار نفر به خاطر ابتلا به وبا درگذشتند.

- در ۱۲۸۷ وبا همراه قحطی آمد و روزی ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر می‌مردند. از فارس گزارش رسید: «بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌آذوقگی و قحطی در ولایات و بلوکات، حاصل شده و از کشتن و کشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن یکدیگر به جهت تحصیل روزی باک ندارند.»

- در ۱۲۸۸ هنوز قحطی ادامه داشت؛ وبا هم مزید بر علت شد. در تهران به گواهی امین‌‌‌‌‌‌‌‌‌الضرب روزی ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر در کوچه و بازار و محله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مردند. تنها تهران نبود؛ در همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ولایات، ناخوشی مشهود و کسادی و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌رونقی و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌پولی افتاد. تبریز کن‌‌‌‌‌‌‌‌‌فیکون شد. هم ناخوشی بود، هم قحطی و هم سیل و هم قطاع‌‌‌‌‌‌‌‌‌الطریق که راه عبور و مرور را مسدود کرد. در همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ولایات قحطی و گرانی نفس مردم را قطع کرد… و از پای درآورد. از خراسان گزارش رسید چه خراسانی… آدم را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشند، گوشت او را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورند، دیگر چه رسد به اسب و الاغ. هر روز در مشهد آدم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرند که سگ کشته و گوشت او را آورده و فروخته است. عجب این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که سگ و گربه و موش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورند و باز روزانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر وبا. به گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی امین‌‌‌‌‌‌‌‌‌الضرب روزی ۴۰۰ تا ۵۰۰ از بین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفتند. در این سال در قوچان ۱۲۰۰۰ نفر از دست رفتند.

- در ۱۲۹۴ از نو وبای سختی در گیلان پدیدار گشت و ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر را تلف نمود.

- در ۱۳۰۷ باز وبا از کرمانشاهان آمد. اعتمادالسلطنه به طعنه نوشت: «رنگ شاه پریده، دماغ کشیده و صدا گرفته. معلوم شد اسهال که در این چند روزه بود، شدت کرده… چون در کرمانشاهان وبا هست. شاه وحشت کردند که خدای ناکرده وبایی شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند.»

آخرین وبایی که مطالعه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنیم وبای بسیار سختی بود که در ذیحجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ۱۳۰۹ از بادکوبه آغاز گشت و روسیه را گرفت. شدت آن به اندازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بود که به مبالغه نوشتند: «از شهرهای روسیه دیگر چیزی باقی نگذاشت.» به اندک زمانی از حاجی ترخان به رشت رسید. در تابستان ۱۳۰۹ بود وبا به سمنان و دامغان زد و در اوایل محرم ۱۳۱۰ در تهران شیوع یافت.

همگان گواهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند که این وبا چیز دیگری بود. بیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌سالی بود که چنین کشتاری را مردم فراموش کرده بودند. دکتر طولوزان هم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفت: «در مدت سی سال که من در ایران بودم، این سخت‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و گسترده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین وبایی بود که شاهدش بودم. و کسی امید یک ساعت زنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماندن نداشت.» امین‌‌‌‌‌‌‌‌‌الضرب هراسناک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفت اگر کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌مرد، هیچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌کس نبود او را بردارد، روی لنگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی در بگذارد، ببرد یک جایی به خاک بسپارد.

وبای ۱۳۱۰ تهران ابتدا در محله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سرچشمه بروز کرد بعد در پامنار و سرتخت و خیابان ناصریه… و تا حضرت عبدالعظیم تعدی نمود. هنوز به دهم محرم نرسیده، به قولی روزی ۲۰۰ نفر و به قولی روزی ۲۵۰ نفر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشت. از نیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دوم محرم تا اوایل صفر بیماری بر شدت خود افزود و به گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی برخی روزی ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌مردند. اعتمادالسلطنه می‌گوید: «بین ۲۰ تا ۲۱ محرم یعنی در دو روز، ۱۶۰۰ نفر تلف شدند.» تجار نوشتند: «روزی ۱۰۰۰ نفر از میان رفتند.» برخی ۱۲۰۰ نفر را هم در اوایل صفر ثیت کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. دکتر فوریه که در آن روزها در تهران بود گواهی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد که وبای تهران روزی نزدیک به ۸۰۰ نفر را کشته و این مقدار تلفات اگر در نظر داشته باشیم که جمعیت تهران در تابستان نصف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود، بسیار زیاد است.

مردگان را یا در گاری ریختند و به گودال‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و خندق شهر انداختند و یا به گورستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بردند. مشیرالاطبا شاهد بود که در قبرستان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها چنان مرده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌چیدند که گویا پارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سفیدی روی گورستان کشیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و چون برخی را قبل از مرگ کامل و در حال اغما حمل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند، به گفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همو بعضی مرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها وقت شستن و یا کفن‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن و یا به قبر گذاشتن بلند شده و زنده گشتند. آنان هم که هنوز نمرده بودند، حیران و سرگردان برجای بودند و از بشره‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همه معلوم بود در میان بلا گرفتارند.

-سال ۱۳۴۴ هجری خورشیدی همه‌گیری (اپیدمی) وبا در ایران رخ داد و ایران منطقه آندمیک وبا شد اولین سروتایپ شناسایی شده در ایران سروتایپ اوگاوا بود.

- سروتایپ اینهابا اوایل سال۵۰ خورشیدی در ایران دیده شد و سپس به‌طور متناوب تا سال ۱۳۵۶ خورشیدی اینهابا و اوگاوا در ایران دیده می‌شد. پس از سال ۱۳۵۶ تقریباً تمام موارد در ایران اوگاوا بود.

- در ایران از سال ۷۹ تا ۸۴ خورشیدی سالانه نزدیک به ۱۰۰ مورد بیماری وبا گزارش گردیده‌است. (در اپیدمی ۱۳۷۷ حدود ۱۱۰۰۰ مورد وبا در ایران گزارش گردید. که تقریباً در تمام موارد میکروب از نوع التور سروتایپ اوگاوا بوده‌است)

وبا: پدیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عقب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماندگی

اهمیت وبا تنها در میزان کشتار و کاهش جمعیت نبود.درک اجتماعی کسانی هم که شاهد این کشتار بودند، نکته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مهمی بود.آنان دریافتند که قربانیان این بلا در درجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی اول تنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌دستان بودند که تاب مقاوت جسمانی نداشتند. امین‌‌‌‌‌‌‌‌‌الضرب با هشیاری نوشت: این تلفات همه از ناخوشی وبا نبود بلکه مردم ایران ناخوش و آماده بودند که این چنین زیاده از اندازه مردند.

حالت ولایات هم بهتر از پایتخت نبود. در قم توانگران که استطاعت و قدرت رفتن به دهات را داشتند، رفتند و فقرا که نتوانستند بروند، ماندند و بی‌وقفه تلف می‌شدند. امیدشان به خدا بود و کارشان صبح تا شام عزاداری و سینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنی.

از رشت که وبا در آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا تمامی نداشت، نوشتند: مردم یک‌‌‌‌‌‌‌‌‌سره مأیوس هستند از خودشان. حکام که رفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، اما مردم، الان با یک نفر هستید در کمال سلامت، سه ساعت بعد خبر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهند وارد گور شد. رشت طوری مغشوش شده بود که الحال که عریضه عرض می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنم، ضعیفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از عمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌جات کارخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ (ابریشم) رفت سر چاه آب بیاورد، دیر کرد، رفتند دنبال او، مرحومه شده بود. سابق، مرگ یک دو ساعت دیده شده بود اما بر سر چاه برود آب بیاورد، دیده نشده بود که آن هم دیده شد. مردم فقیر این ولایت که تاکنون چاره بهر فقر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌جستند، حال نشسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و انتظار مردن را دارند. کار به نفرین هم کشیده است که خداوند خراب کند این شهر خراب را که الان قریب ۷۰ روز است ناخوشی بروز کرده و شهرها و دهات را خراب کرده است، طوری که خیلی دهات به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کلی رعیت ندارند.»

در کرمان وقتی «هوای وبائیه» بروز کرد، مردم نخست امیدوار شدند که شاید خداوند این آتش را برای جان پدرسوختگان بدذات افروخته است، لیکن وقتی آن پدرسوختگان ماندند و مردم مردند، گفتند: خوبان بالطبع می‌‌‌‌‌‌‌‌‌سوزند، آتش که گرفت خشک و تر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌سوزد.

چون وبا به قزوین افتاد، به زندان آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا هم سرایت کرد و یکی از محبوسان به آن مبتلا گشت. در همان زمان میرزا رضا کرمانی و حاج سیاح محلاتی و میرزا یوسف‌‌‌‌‌‌‌‌‌خان مستشارالدوله در زندان قزوین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذراندند. میرزا رضا که دید زنجیر را از پای آن بیمار برنمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌دارند، خطاب به زندانیان گفت: ای علی کرم پدرسوخته نانجیب بدتر از شمر، ناله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این بیچاره را کامران میرزای شقی که نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنود، تا از تو خوشحال شود، اما خدا که می‌شنود و جزای تو را به بدترین وجه خواهد داد. بعد رو کرد به حاج سیاح و گفت: «بگذارید این ظلم‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را هم بکنند.»

گزارش‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که از اصفهان رسید، از ترس ظل‌‌‌‌‌‌‌‌‌السلطان با پنهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاری و دروغزنی همراه بود. نوشتند:
ظل‌‌‌‌‌‌‌‌‌السلطان و حواشی به واسطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بروز ناخوشی رفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند در اطراف اصفهان… ولی در شهر بروز و ظهوری ندارد. دو روز در محله چهار سوق شیرازی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بروز نمود. شهر امن و امان است و مردم در بازارها و مساجد مشغول چراغان هستند و همین قسم چراغان هست تا شب جمعه. هرچند خلق مضطرب هستند، بعضی مشغول تعزیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری هستند، اجزای دیوان هم رفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، کسی هم قدرت بیرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفتن ندارد، به واسطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که بیرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مغشوش است.

تأثیر وبا تنها در ازدیاد فقر و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظمی نبود. از نظر اقتصادی وبا باعث کاهش جمعیت فعال و کاهش میزان تولید کشاورزی و صنعتی می‌شود و در نهایت توانگران هم از آن متضرر می‌شدند.

در تنزل تجارت ابریشم، وبا از عوامل اصلی بود. فریزر که پس از وبای ۱۲۳۷ و طاعون ۱۲۴۶ برای بار دوم از شمال ایران می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذشت، از شهر آمل چنین یاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند: در سفر اول من، آمل شهری بود پرجمعیت و از مراکز عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تجارت ابریشم به روسیه، اما این بار بیابانی است و ویرانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای. خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها فرو ریخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، دیوارها خراب شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، زمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را جنگل پوشانده است و هیچ شبح انسانی به چشم نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد، هیچ صدایی به گوش نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد و در بازار پررونقی که من دیده بودم اکنون سه یا چهار دکان بیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر باز نیست.

اینک به اختصار از نتایج اقتصادی وبای ۱۳۱۰ صحبت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌داریم:

در تهران رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی کسب و تجارت به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کلی متلاشی شده. بازار بسته شد، راه داد و ستد با ولایات مسدود گشت، بانک شاهی نه برات داد و نه برات گرفت. امین‌‌‌‌‌‌‌‌‌الضرب مأیوسانه و به تفضیل در نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون نوشت: گمان ندارم شیرازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زندگی کسبه و تجار دیگر به هم گرفته شود. هیچ گذران نمانده، حتی قوافل عبور نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، برنج و نان و همه چیز گران شده، از هیچ کجا مال‌‌‌‌‌‌‌‌‌التجاره بار نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. پول نیست که خریدی میسر باشد، پول را زنجیر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. دیگر چه فایده که شخص به فکر جمع‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوری مال باشد و بگوید: خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی من، باغ من، ملک من؛ امنیتی نیست که ملکی باشد.

در رشت وبا لطمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عمده را به تولید ابریشم زد. با این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که آن سال محصول نوغان فراوان بود اما ناخوشی که آمد نه وسیله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی برداشت ماند و نه کارگر. کارخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ابریشم هم دو سه روز قبل از ماه محرم که ناخوشی شدت کرد و کارگرها مردند تعطیل شد.به خاطر مرگ و میر زیاد مردم دیگر دکان و بازاری نیست، داد و ستد به‌‌‌‌‌‌‌‌‌کلی منسوخ شد. ارتباط رشت با سایر ولایات هم قطع شد، وضع پست‌‌‌‌‌‌‌‌‌خانه هم مغشوش شد و دو هفته به دو هفته پست گیلان نمی‌رسید.

از وضع بحرانی کرمان در اثر ناخوشی، سید محمدرحیم معین‌‌‌‌‌‌‌‌‌التجار در جواب امین‌الضرب نوشت: از خرابی و پریشانی خلق، شرحی مرقوم داشته بودید. قربان شما شوم، از بیرون‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خبر ندارید. آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا که باز دارالخلافه است. خداوند شاهد است در خود کرمان حالت مردم را نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان تقریر کرد… امسال در رفسنجان اغلب بذر به عمل نیامده… و از خارج خریده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند… والله‌‌‌‌‌‌‌‌‌بالله در وکیل‌‌‌‌‌‌‌‌‌آباد تمام عمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن از گرسنگی –شهر بودم- فرار کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. از دیوان گرفته تا تمام ارباب‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا را دیدم، بلکه بتوانم ده‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیست خروار جو یا گندم بخرم، برای آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ممکن نشد. بلاست که از هر طرف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد. این وضع، وضع غریبی است که به نوشتن نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید. حنای من هم روی زمین مانده است. نه ممکن است این‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا مصرف رسیده باشد، نه فرستادن به یزد امکان دارد. با این اوضاع و این ناخوشی، فرستادن حنا به یزد، متفرق‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن آن… در بیابان‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست. تنباکوی رژی هم در انبارها مانده است و حمل نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود.

در کاشان هم از اول محرم تا آخر صفر هنوز دکان و بازار به کلی تعطیل بود. در شیراز بر اثر وبا و ناامنی، ارتباط شهر با خارج قطع شده بود. مال‌‌‌‌‌‌‌‌‌التجاره حمل نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد که هیچ، مردم هم جرأت رفت و آمد نداشتند. نوشتند: از وضع حالیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شیراز خبر ندارید که چه حکایتی شده است. کسی اختیار جان و مال خود را ندارد، هر کس مال کسی را ببرد و بخورد، فریادرسی نیست، وضعی شده است که شب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دو ساعت که از شب گذشت در کوچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود عبور کرد، مردم را برهنه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند.

وبا و روش حکومت

حکومت وقت در سرایت و گسترش و عواقب وبا مسئولیت مستقیم داشت. هنگام بروز ناخوشی، حکام راه گریز در پیش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفتند، با پنهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساختن حقیقت و فریبکاری رسمی مردم را در میان مهلکه رها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند و کارگزاران از بیم مسدودشدن راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خبر ناخوشی را به سایر ممالک هم اعلام نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشتند و با برقرارکردن قرنطینه که مستلزم گردآوری آذوقه و غلات و هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون بود، مخالفت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌ورزیدند.

در ناخوشی ۱۲۳۶ سیاح انگلیسی که خود از وبا مرد، چند روز قبل از مرگش نوشته بود: «در شیراز به محض شنیدن خبر وبا، حاکم حسین‌‌‌‌‌‌‌‌‌علی‌‌‌‌‌‌‌‌‌میرزا فرمانفرما و وزیر و اطرافیانش فرار کردند و بدون این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که دستورالعملی جهت حفاظت شهر و مردم بدهند اهالی را به حال خود رها نمودند و به راستی این بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرمانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و ناجوانمردانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین اقدامی بود که به همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عمر شاهدش بودم… وقتی مردم به خود می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمدند آشکارا به حکومت ناسزا می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند.»

فریزر که خود شاهد مرگ آن سیاح بود، از رفتار حکام و بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌پناهی مردم چنین یاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد: «شاهزاده فرار کرد، وزرا و اعیان هم به دنبالش رفتند و مردم را سرگردان برجای گذاردند.» گاه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد چند نفری به خیال این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که با عنصری دیوانه و متجاوز روبرو شده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، در کوچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دویدند و فریاد برمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوردند: «این ناخوشی پدرسوخته کجاست؟ جرأت دارد بیاید جلو تا حسابش را برسم، تا بکشمش.» به قول روزنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌نگار فرنگی مردم گاهی چاره را در این می‌‌‌‌‌‌‌‌‌دیدند که از سحر تا شامگاه با دسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی توپچیان از شهر رو به کوه بروند و با غرش توپ و صدای شیپور، همراه فریاد هزاران نفر، وبا را از خود برگردانند. این حالت بر آن دهشت نفرت‌‌‌‌‌‌‌‌‌بار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزود.

در میان کتاب‌های نسخ خطی کتابخانه ملی ایران کتاب دیگری به نام (امان‌البلیته) است که نویسنده آن شاهزاده امان‌الله میرزا فتحعلی شاه قاجار یکی از پسران فتحعلی شاه است. این شخص که در سال ۱۲۸۴ هـ..ق با وبای تهران در زمان ناصرالدین شاه قاجار دست و پنجه، نرم کرده اعتقاد به دارو و پرهیز و مراقبت‌های دارویی و طبی نداشته و می‌نویسد که چون بر برخی از طلسمات وختوم و ادعیه واقف بوده بدان وسیله توانسته است فرزندان و اهل و عیال خود را از ابتلا به وبا مصون دارد. وی در این رساله طلسم‌ها و تعویذهای ضد وبا را نوشته است.

مهم‌ترین عامل وبا و هیضه (اسهال خونی) و دیگر بیماری‌ها در تهران مانند حصبه آب آشامیدنی و مصرف کردنی اهالی تهران بوده که از نهرهای سرباز می‌گذشته و انواع کثافات و آغشتگی‌ها را بدان می‌ریخته‌اند و ضمنا آن را می‌نوشیده‌اند. گرفتن طهارت با آب در حال حرکت و جاری، شستن کهنه بچه، شستن حیوانات، از علل عمده اشاعه بیماری‌ها در تهران بوده است. حتی قنات‌های تهران و چاه‌های آب تهران نیز به علت ارتباط زیرزمینی با چاه‌های مستراح و فاضلاب آلوده بوده و باعث مرگ و میر فراوان مردم می‌شده است.

در وبای ۱۲۵۲ به محمدشاه نوشتند: قبل از ناخوشی همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خلق و رعایای مملکت امیدوار بودند که حافظ مردم، دولت است. زیرا احتیاج کل به دربخانه است؛ پس اهل دربخانه باید کسانی باشند که از عهده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مهمات این مملکت برآیند و تدبیر و روشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینی داشته باشند. لیکن در این مصیبت خلاف آن رفتار به ظهور رسید؛ اهل دربخانه پراکنده و متفرق شدند و امورات لازمه را به تعویق انداختند و قانون و قواعدی که به جهت پایداری و استحکام دولت و ملت در نظر داشتند معوق ماند و ازاین‌‌‌‌‌‌‌‌‌روست که امروز در پایتخت، شکایت است و کار مردم به فقر و فلاکت کشیده است.

در زمان میرزاتقی‌‌‌‌‌‌‌‌‌خان امیرکبیر سلوک حکام با مردم منصفانه بود و روزنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دولتی، حقیقت را به مردم گوشزد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. راجع به وبا اعلام داشت: در باب ناخوشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسری از قبیل طاعون، وبا و غیره اطبای روی زمین معالجات مختلف کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند… اما یک علت را در این باب مسلم گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که کثافت و عفونت، این ناخوشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را زیاد می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند و با این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که امنای دولت، ریکاها را به پاکیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن شهر گماشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند به‌‌‌‌‌‌‌‌‌طوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌باید هنوز در این کار نظم داده نشده و سربازخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دور شهر را چنان کثیف و متعفن نگاه داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که مردم از عبور از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌جاها نفرت دارند. امید است که بعد از این در این باب دقت شود که رفع کثافت از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌جاها بشود که امراض مزبور روی ندهد.

گذشته از مقالاتی که در روزنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی رسمی منتشر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گشت، جزوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی قواعد معالجه وبا راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن به طبع رسید و میان روحانیان و سرشناسان محله‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شهر پخش شد که مردم را بیاگاهانند. به‌‌‌‌‌‌‌‌‌علاوه برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی ناخوشی مزبور در مرزها قرنطینه برقرار شد.

در تضاد آن مراقبت دولت امیرکبیر، وقتی که وبای عمومی ۱۲۷۳ پیش آمد و دولت عثمانی قرنطینه گذاشت، میرزا آقاخان نوری صدراعظم به این زبان اعتراض کرد. در وبای ۱۲۸۲ دولت‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی نسبت به شیوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عمل حکومت ایران اعتراض نمودند. به پیشنهاد دولت فرانسه مقرر گشت یک کنفرانس عمومی برپا شود. راپورت آن را هم در روزنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پاریس انتشار دادند. عامل عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شیوع مرض و تعفن‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادن به هوا را حمل و نقل نعش از ایران به نجف اشرف و عتبات عالیات نوشتند. سفیر ایران در ترکیه به مخالفت برخاست، «زیرا از درجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی امکان خارج است به مغز فرنگی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها توان نمود که حمل و نقل اموات مخل صحت عمومی نیست.».

در ۱۲۸۴ دکتر طولوزان به دولت ایران پیشنهاد نمود، اقداماتی به عمل آوردند تا شاید بتوانند وبا را از ایران بیرون کنند و خواست، برای جلوگیری از شیوع وبا مجلس حفظ‌‌‌‌‌‌‌‌‌الصحه در تهران برپا سازند. دکتر طولوزان همراه این نامه گزارشی هم در تشخیص وبا و جلوگیری از سرایت آن نگاشت. مجلس حفظ‌‌‌‌‌‌‌‌‌الصحه در ذیقعده ۱۲۸۴ به ریاست دکتر طولوزان و عضویت میرزا علی‌‌‌‌‌‌‌‌‌تقی، میرزا حسین و میرزا رضا اطبای دربار و شرکت میرزا تقی طبیب به عنوان مترجم مخصوص آن مجلس برپا شد. در گزارش این جلسه، طولوزان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به دولت ایران، لزوم قرنطینه را در سرحدات تأکید نمود.

در ۱۲۸۷ سال قحطی معروف که وبا هم به دنبالش آمد، لطمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شدید به مملکت زد، در یک گفتگوی تلگرافی میان ناصرالدین‌‌‌‌‌‌‌‌‌شاه و کارگزاران دولت این دروغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رسمی مبادله گشت:

از کرمانشاه، شاه از احوال عمومی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌پرسید:
جواب: احوال خیلی خوب است، تازه که قابل عرض همایون باشد، هیچ نیست… دزدهایی که قرار بود سردار بگیرد گرفته… یک نفر رعیت ایران بود، دستش را بریده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند… حالت نان در همه جا مزاجی گرفته، علی‌‌‌‌‌‌‌‌‌الخصوص قم و کاشان، که گندم وفور دارد… از هر جهت امنیت و آسودگی حاصل است.. تهران کمال نظم و وفور را دارد. جنس به قاعده به انبارها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسد. به هیچ قسم از طهران نگرانی نداشته باشید.

سؤال: ناخوشی "وبای" سختی است یا خیر؟
جواب: خیر جزئی است.

سؤال: حالت اصفهان و فارس چطور است؟
جواب: حالت اصفهان و فارس خیلی خوب است.

اما در همان تاریخ از کرمانشاهان به یکی از اولیای دولت نوشتند: «وارد کرمانشاه شدیم. وبا شدت دارد، خانم را همراه نیاوردید. علاءالملک را بفرمایید البته نیاید. با این وبا چه لازم، البته.»

در ۱۳۰۷ دستور نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای جهت پیشگیری از شیوع وبا به ولایات و سرحدات فرستادند مبنی بر این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که اگر در خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای مریض وبایی پیدا شود، او را در هوای خوب زیر درخت و یا وسط اشجار نگاه دارند و از آمد و شد دور باشد. اهل خانه، آن منزل را ترک گویند و تا پانزده روز باز نگردند و از آن خانه با آب و آهک و دود گوگرد و زاج و نمک طعام رفع عفونت کنند و اثاث منزل را تا پانزده روز در هوای آزاد بگذارند و باد دهند. اساساً در شهر وبایی، همه مردم باید خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را ترک گویند و در زیر چادرها دور از یکدیگر منزل نمایند. بهتر آن است که از شهر بیرون روند و در وقت تغذیه پرهیز و اجتناب از میوه زیاد، نمایند. این دستورالعمل هم به جایی نرسید.

در این مصیبت برخی به شاه گفتند به شهر نروید، وبا هست. رفتن و خارج‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن دوباره صورت خوش ندارد. مردم خواهند گفت پادشاه، تمام رعیت را در بلا گذاشته، رفت که جان خود را به در برد. اما شاه به تهران آمد و به شهرستانک رفت. به دکتر فوریه، دکتر دربار هم سپردند هر وبا گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که نزد تو به استعلاج آید، دورش کن و بگو: من طبیب شاهم و خود را آلوده به معالجه وبایی نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنم. او هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌چنین کرد و هرکس این حرف را شنید نفرین شدید به ولی‌‌‌‌‌‌‌‌‌نعمت کل نمود.

به همان روال اعتمادالسلطنه دو نمونه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد. می‌‌‌‌‌‌‌‌‌نویسد: شب در حضور شاه بودیم.. حکیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌الممالک که از آن تملقات خنک دارد بنا کرد به شکر کردن، که الحمدالله به زیر سایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شاه نه وبا داریم نه بلا، نه جنگ داریم و نه منگ و روز دیگر سر ناهار بودیم. سید عبدالکریم‌‌‌‌‌‌‌‌‌خان برادر انیس‌‌‌‌‌‌‌‌‌الدوله که از تهران آمده بود، به شاه قسم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌خورد که در تهران وبا نیست، اما به من اشاره می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد که هست و شدت هم دارد. از ترس اهل دولت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتند: وبای گیلان از پرخوردن و سختی هواست. در خراسان هم به جهت اراجیف و تخلف‌‌‌‌‌‌‌‌‌گویی است. عبدالحسین فرمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرما هم مدعی بود که در کرمان هرگز وبا نیامده بود.

اعتمادالسلطنه نوشت: در وبای ۱۳۱۰، سلطان عثمانی از جیب خود صدوپنجاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هزار لیره خرج قرنتین حدود خود نمود که رعیتش را سالم بدارد. این نوع حفظ جان رعیت را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، که ما نکردیم و از این رو به تعبیر یکی از کارگذاران دولت: علی‌‌‌‌‌‌‌‌‌الاتصال به بلایی گرفتار و به دامی دچاریم، گاه به قحطی و غلائیم و گاه به وبا و طاعونیم.

درجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هوشیاری تجار بیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر بود. به عقیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بازرگانان کرمان چه توقعی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان داشت از حکومتی که تلگراف و روزنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دروغ عرض‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن در دست خودش است. معلوم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود ملت ایران مستحق این‌‌‌‌‌‌‌‌‌گونه بلیات هستند که از یک طرف بلا نازل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود و از یک طرف این جور حکام حکومت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. پس این بزرگان و علما و حکام که می‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید و این ناخوشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها که به جان می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد گویا لازم و ملزوم یکدیگرند. به قول امین‌‌‌‌‌‌‌‌‌الضرب: در بلا و وبا، اولیای دولت قنطر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌جوند تا چه وقت نشخوارها تمام بشود، رفع ظلم‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مردم بشود، آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌وقت چه شود.

منابع:
مجله نگین، ۳۱ شهریور ۱۳۵۶، شماره‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی۱۴۸ – مقاله‌ای به قلم هما ناطق -
سایت ویکی‌پدیا - سایت سلامت‌ایرانسایت ردیت، سایت یک پزشک

 

  • اسماعیل گلستان

توریسم درمانی از تهران تا ایلام

سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۹ ق.ظ

رییس بیمارستان هاشمی نژاد، تامین امنیت را بیشترین و مهم‌ترین مساله در جذب توریسم سلامت خواند و گفت: اگر نتوانیم برای بیمارانی که برای خدمات درمانی به ایران سفر می‌کنند، تسهیلاتی قائل شویم، بی‌تردید بسیاری از آنها برای معالجه به کشورهای اطراف ایران مانند هند، ترکیه، سنگاپور و دبی سفر می‌کنند.

دکتر محمدجواد سلیمانی در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، با اشاره به اینکه ایران در زمینه پیوند کلیه رتبه اول را در منطقه داراست، گفت: ایران در زمینه پیوند کلیه و قرنیه نیز کشوری مطرح در دنیا است، اما متاسفانه در زمینه توریسم درمانی هنوز به درجه ایده آل نرسیده؛ چرا که به دلیل وجود شرکت‌ها و دلال‌های توریسم درمانی نمی‌توانیم یک ساختار مستحکم در این زمینه داشته باشیم.

این فلوشیپ پیوند کلیه ادامه داد: این دلالان در زمینه توریسم درمانی باعث می‌شوند که بسیاری از این عمل‌ها در مراکز غیربهداشتی و حتی غیراستاندارد انجام شود و به همین دلیل توریست کمتری برای معالجه به ایران و مراکز استاندارد مراجعه می‌کنند؛ چرا که این مراکز در سراسر دنیا به صورت استاندارد وجود دارد و توریسم درمانی هم خواستار یک درمان استاندارد در این مراکز است.

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران با بیان این مطلب که برای برطرف کردن مشکل توریسم درمانی باید یک ارگان و بیمارستان مشخصی که نشان بین‌المللی دارد تاسیس شود، افزود: موسسه درمانی غیرانتفاعی محب جزو مراکز توریسم درمانی است که ارائه خدمات درمانی با بهترین کیفیت، ولی با هزینه کمتر را هدف قرار داده است تا از این طریق ضمن بالا بردن سطح رضایت بیماران، سهم مهمی در خدمات درمانی کشور ایفا کند و طبق آمار در سال گذشته نزدیک به 200 پیوند کلیه در این مرکز انجام شد.

رییس بیمارستان هاشمی نژاد، سازماندهی کردن مراکز معتبر توریست درمانی در جذب توریست را موثر دانست و در پایان اظهار کرد: با داشتن یک تیم برداشت عضو، تیم پیوند عضو، داشتن ساختار استاندارد، نشان بین‌المللی، نظم و عدم فعالیت دلالان در زمینه توریسم درمانی کار پیوند و درمان بیماران بهتر، سریع‌تر، موفق‌تر و با کیفیت‌تر انجام می‌شود.

 

نشریه ایمن: سالهاست که در ایلام صحبت از توریسم درمانی می شود و مجاورت با عراق مهمترین ظرفیت برای این موضوع بیان می شود چندین مسافرت کاری به استان های مختلف عراق صورت گرفته و هربار جذب بیماران عراقی در اخبار منتشر شده اما آیا واقعیت به چه شکل است؟ چه میزان خدمات به بیماران کشورهای دیگر در بیمارستان های  ایلام ارائه می شود؟ چه میزان درآمد ارزی به حساب دانشگاه علوم پزشکی واریز شده است؟ دستاورد سفرها و رایزنی ها و سرمایه گذاری ها چه بوده است؟

 

  • اسماعیل گلستان

جادوی کلمات - ارسالی خانم مریم قاسمی

دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۰ ق.ظ


 

چه زیباست همیشه مثبت حرف بزنیم

نگوییم: خسته نباشید!

بگوییم: خدا قوت!

 

نگوییم: ببخشید که مزاحمتان شدم!

بگوییم: از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید متشکرم!

 

نگوییم: گرفتارم!

بگوییم: در فرصتی مناسب در کنار شما خواهم بود!

 

نگوییم: خدا بد نده!

بگوییم: خدا سلامتی بده!

 

نگوییم: قابل نداره!

بگوییم: هدیه ای است برای شما!

 

نگوییم: شکست خوردم!

بگوییم: تجربه کردم!

 

نگوییم: زشته!

بگوییم: قشنگ نیست!

 

نگوییم: بد نیستم!

بگوییم: خوبم!

 

نگوییم: چرا اذیت می کنی؟

بگوییم: از این کار چه لذتی می بری؟

 

نگوییم: متنفرم!

بگوییم: دوست ندارم!

 

نگوییم: دشوار است!

بگوییم: آسان نیست!

 

نگوییم: جانم به لبم رسید!

بگوییم: خیلی راحت نبود!

 

نگوییم: به تو ربطی ندارد!

بگوییم: خودم حلش می کنم!

 

خوب سخن گفتن، قلب ها را تسخیر می کند.

  • اسماعیل گلستان

چیزهایی که از توالت آلوده‌ترند

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ق.ظ


بدن ما دستگاه شگفت‌انگیز و کارآمدی دارد به نام سیستم ایمنی که با قوت، ما را از شر ارگانیسم‌های بیماری‌زا حفظ می‌کند. به این دستگاه بسیار موثر باید اعتماد کرد اما رعایت برخی نکات ساده، هم کار این دستگاه محترم را کم می‌کند هم خطر اینکه ناگهان زیر فشار کار از پا در بیاید، کمتر می‌شود.

آنچه در زیر می‌آید نباید باعث نگرانی شود، فقط باید شما را هوشیارتر کند. تقریبا در تمام این موارد به زحمت و هزینه بیشتری احتیاج نیست، فقط به آگاهی نیاز است. اگر به پول دست زده‌اید بلافاصله با همان دست غذا نخورید. اگر از آسانسور استفاده کرده‌اید بلافاصله چشمتان را نمالید و یک توصیه بسیار ساده، دستتان را زیاد بشویید بخصوص در اماکن عمومی. دیگر اینکه همراه داشتن ژل‌های ضدعفونی دست (البته نوع استاندارد) در بسیاری موارد مفید است.

و نکته اصلی اینکه توالت آلوده‌ترین جا یا چیز در خانه نیست:

ما خیلی عادت نداریم موبایل یا تبلت را تمیز کنیم، بعضی‌ها اصلا این کار را نمی‌کنند. اما تحقیقات نشان می‌دهند میزان باکتری (بخصوص استافیلوکوک) روی موبایل ده برابر و روی تبلت ۳۰ برابر توالت است. البته خیلی‌ از ما وقتی دستشویی می‌رویم تلفن هوشمند یا تبلت را هم با خود می‌بریم. در بریتانیا که ۷۵ درصد مردم این کار را می‌کنند.

کی‌برد (صفحه کلید) کامپیوتر را افراد مختلفی در ساعت‌های طولانی استفاده می‌کنند بخصوص در محل کار. شکاف‌های بین کلیدها هم محل مناسبی برای خرده‌های مواد غذایی است بخصوص آنکه بسیاری جلوی کامپیوتر غذا می‌خورند. تحقیقی که در یکی از دفاتر کار در لندن انجام شده نشان می‌دهد کی‌بردها حداقل پنج بار آلوده‌تر از توالت هستند. تحقیق دیگری که در سال ۲۰۰۸ در آمریکا انجام شد این میزان را ۴۰۰ برابر نشان داد. قبل از شروع به کار با کامپیوتر بخصوص در اداره، کی‌برد و موس را تمیز کنید. کی‌برد یکی از مهمترین راه‌های انتقال بیماری‌ در محل کار است.

خیلی‌ها فکر می‌کنند همین‌ که لباس را در ماشین لباسشویی ریختند و آن را روشن کردند کار تمام است و همه چیز تمیز خواهد شد. اما ماشین لباسشویی محیطی مناسب برای باکتری‌ها است بخصوص آنکه آب در پایین ماشین لباسشویی جمع می‌شود.

تحقیقات نشان می‌دهد وقتی لباس‌های زیر خود را در ماشین لباسشویی می‌ریزید تا صد میلیون باکتری ای‌کلای(E.Coli) را هم در آن می‌ریزید. باکتری‌هایی که در ماشین لباس‌شویی می‌مانند، می‌توانند به لباس‌هایی که بعدا در آن می‌ریزید منتقل شوند. اما برای بهداشت بهتر، از ماشین لباسشویی بعنوان محل انباشت لباس‌های کثیف استفاده نکنید. لباس‌های زیر را جدا بشویید و مثلا آن‌ها را همراه با حوله خشک کردن دست نشویید.

گاهی لازم است این لباس‌ها را ابتدا بشویید یا آنها را در محلول ضدعفونی قرار دهید و بعد در ماشین بریزید. برای شستن لباس‌های زیر یا لباس‌های کثیف از درجه آب داغ ماشین لباسشویی (بالای ۶۰ درجه) استفاده کنید. وقتی ماشین لباسشویی را استفاده نمی‌کنید در آن را نبندید تا هوا در آن جریان داشته باشد. محیط گرم و مرطوب و تاریک داخل آن محیط ایده‌آل برای رشد باکتری و قارچ است.

حوله‌ها محل خوبی برای باکتری‌ها هستند، گرم و مرطوب و معولا کم‌نور. سعی کنید آنها را آویزان کنید یا طوری قرار دهید که به آنها هوا بخورد و خشک شود. حوله‌های تمیز را در حمام یا دستشویی انبار نکنید، چون مرطوب می‌شوند و زمینه رشد باکتری فراهم می‌شود. حوله‌ها را زود زود عوض کنید و بشویید. تحقیقات نشان می‌دهند حوله‌ یکی از آلوده‌ترین اشیاء خانه‌ است، بخصوص حوله‌های آشپزخانه که در معرض مواد غذایی مختلف نیز قرار می‌گیرند. نزدیک به نود درصد پارچه‌ها و حوله‌هایی که در آشپزخانه استفاده می‌شوند آلودگی میکروبی دارند. وقتی دستهایتان را خوب شسته‌اید یک حوله کثیف می‌تواند شستن را کاملا بی‌فایده کند. بهتر از در آشپزخانه تا حد ممکن از حوله‌های یکبار مصرف یا دستمال کاغذی استفاده کنید بخصوص برای پاک کردن سطوح مختلف.

معمولا مسواک جایش در دستشویی است، اما تحقیقات نشان می‌دهند که فلاش توالت، قطرات ریز آب را تا شش متر دورتر پرتاب می‌کند بنابراین بد نیست تا حد امکان مسواک را دور از ترشحات آلوده نگهداری کنید. اما مسواک را در جای بسته یا داخل پوشش قرار ندهید، بهتر است مسواک هوا بخورد و خشک شود. مسواک را قبل و پس از استفاده بخوبی زیر آب بشویید و خوب تکان دهید تا آبش گرفته شود. مسواک را هر چند وقت یکبار عوض کنید.

برای شستشو همه به سراغ دستشویی می‌رویم اما معمولا به اینکه شیر دستشویی خود محل تجمع باکتری است توجه نمی‌کنیم. تحقیقات نشان می‌دهند شیر دستشویی تا ۲۱ برابر توالت، آلوده به باکتری است. وضعیت شیر آشپزخانه بدتر است چون به مواد غذایی هم آلوده می‌شود و تا ۴۴ برابر توالت باکتری دارد. دست کثیف همه آدم‌هایی که از دستشویی استفاده می‌کنند این شیر را لمس می‌کند. شستن شیر دستشویی را فراموش نکنید.شیرهایی که بصورت اهرم باز بسته می‌شوند بهتر از شیرهایی هستند که پیچی هستند، چون با تماس کمتری بسته می‌شوند. دست خیس پس از شستن براحتی دوباره باکتری جذب می‌کند.

معمولا در کیف دستی خانم‌ها همه چیز پیدا می‌شود، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، موبایل، لوازم آرایش، پول. این کیف‌ها همه جا برده می‌شوند، در جاهای مختلفی گذاشته می‌شوند و بنابراین مرکز تجمع باکتری می‌شوند. به گفته محققان این کیف‌ها تا ده برابر توالت می‌توانند حاوی باکتری باشند، دسته کیف‌ها از همه جا آلوده‌تر است و روژ لب در رده بعدی قرار دارد. یکی از دلایل این است که تحقیقات نشان می‌دهند معمولا رژ لب بیشتر از اقلام دیگر لوازم آرایش عمر می‌کند (یک تا دو سال). تحقیقات نشان می‌دهند بهتر است برای لوازم آرایش هم عمر مفید در نظر گرفت، بعنوان توصیه می‌توانید از این فرمول استفاده کنید: ریمل سه تا شش ماه، لوازم آرایش مایع شش تا هشت ماه، پودرها، برق لب، سایه چشم، روژ گونه و روژ لب یک سال، مداد ابرو و چشم یک سال و نیم.

این یکی خیلی عجیب نیست، صدها نفر در روز از آسانسورها استفاده می‌کنند و معمولا هم کسی آنها را تمیز نمی‌کند. شاید بد نباشد در صورت امکان از پله استفاده کنید، هم تمیزتر است هم سالم‌تر.

اینجا یکی از پناهگاه‌های خوب برای باکتری‌هاست و تا دویست برابر توالت ممکن است در آن باکتری پیدا شود، شیارهایی که چاقو روی آن ایجاد می‌کنند هم کار باکتری‌ها راحت‌تر می‌کند. تخته‌هایی که برای گوشت و مرغ اسفاده می‌شوند بیشترین آلودگی دارند. یک توصیه ساده این است که دو تخته به رنگ‌های مختلف داشته باشید، یکی برای گوشت و مرغ و دیگری برای سبزیجات و چیزهای دیگر. تخته‌هایی را که برای گوشت و مرغ استفاده می‌کنید بلافاصله پس از استفاده بشویید. ضدعفونی کردن این این تخته‌ها هر چند وقت یکبار هم کار مفیدی است.

یکی از آلوده‌ترین جاهای خانه، تا چهارصد برابر توالت می‌تواند باکتری داشته باشد. نکته‌ای که شاید باور نکنید این است که ظرفشویی (سینک) آشپزخانه در واقع آلوده‌ترین جای خانه است، صدهزار بار آلوده‌تر از دستشویی و توالت. اسفنج‌ها هم تمام شرایط باکتری‌پروری را دارند، مهمترین دلیل آلودگی: دیر به دیر عوض می‌شوند. راه حل: آنها را زود زود عوض کنید.

شاید دیگر کمتر کسی معتقد باشد پول "چرک کف دست" است اما پول حتما از چرک کف دست چرک‌تر است. تعجبی ندارد، هزاران نفر در هر حالت و شرایطی پول را لمس می‌کنند و البه پول شسته هم نمی‌شود. هر اسکناس حامل تا ۲۰۰ هزار باکتری است. عابر بانک هم همینطور است، هزاران نفر از آن استفاده می‌کنند و شسته نمی‌شود و علاوه بر این با پول هم در تماس است. محققان می‌گویند بعد از استفاده از عابر بانک هم جیبتان غنی‌تر می‌شود هم دستتان، با پنج هزار باکتری بیشتر.

به این یکی هم شاید زیاد حواستان نبوده، بعضی از ما در ماشین زندگی می‌کنیم، سرفه و عطسه می‌کنیم، غذا می‌خوریم، با همه چیز در دنیای بیرون تماس پیدا می‌کنیم و حتی خیلی کارهای دیگر می‌کنیم و بعد دست به فرمان می‌شویم. فرمان پنج برابر توالت آلودگی دارد، بنابراین گهگاه آن را تمیز کنید.

این مورد هم شاید شما را متعجب کند، قاعده باز همان است، همه به آن دست می‌زنند و کمتر پیش می‌آید که آن را تمیز کنیم. طبق تحقیقات در شش و نیم سانتی‌متر مربع کلید برق دویست باکتری وجود دارد. کلیدهایی که در اماکن عمومی هستند وضعیتی به مراتب بدتر دارند.

بنابراین به چیزهایی که به دفعات و توسط افراد مختلف لمس می‌شوند و کمتر تمیز می‌شوند دقت داشته باشید، آلودگی میکروبی در آنها زیاد است، بنابراین به همین سیاق می‌توانید حدس بزنید که چرخ خرید (۵ برابر)، منوی رستوران (۱۰۰ برابر)، میله اتوبوس و امثال آن آلودگی زیاد دارند.

 

  • اسماعیل گلستان

مطالعه ای در هلند نشان می دهد که خوردن نیم مشت هسته روغنی مثل گردو در روز خطر مرگ زودهنگام را به طور قابل توجهی کاهش می دهد.

مطالعات قبلی ارتباط میان سلامت قلب و عروق با مصرف مغزدارها را نشان داده بود، اما مطالعه تازه اولین مورد بررسی ارتباط مغزدارها و بیماری های خاص است.

محققان دانشگاه ماستریخت دریافتند که خطر مرگ در جریان یک دوره ده ساله در کسانی که روزانه حداقل ده گرم هسته روغنی یا بادام زمینی می خوردند ۲۳ درصد کمتر از سایرین بود.

در سال ۱۹۸۶ بیش از ۱۲۰ هزار مرد و زن هلندی ۵۵ تا ۶۹ ساله اطلاعات مربوط به تغذیه و سبک زندگی خود را ارائه کردند و ده سال بعد آمار مرگ در آنها بررسی شد.

خطر مرگ زودرس به دلیل عواملی مثل سرطان، دیابت، بیماری های تنفسی و دژنراسیون سیستم عصبی در میان کسانی که هسته روغنی مصرف می کردند کمتر بود.

میزان کاهش خطر مرگ در اثر همه بیماری ها به طور متوسط ۲۳ درصد کمتر بود، به علاوه:

پروفسور پیت ون دن برانت که مطالعه را سرپرستی کرده گفت:‌ "خیلی قابل توجه بود که درصد خیلی پایین تر مرگ و میر در اثر مصرف به طور متوسط ۱۵ گرم مغزدار یا بادام زمینی مشاهده شد."

نتایج این مطالعه در نشریه بین المللی اپیدمیولوژی منتشر شده است.

پروفسور ون دن برانت به بی بی سی گفت محققان این موضوع را که مصرف کنندگان مغزدارها، میوه و سبزی بیشتری هم مصرف می کردند در محاسبات خود وارد کردند.

به علاوه آنها دریافتند زنانی که مغزدارهای بیشتری می خوردند اغلب لاغرتر بودند.

 

  • اسماعیل گلستان